در پرسشنامه کفایت اجتماعی هر سؤال دارای 7 گزینه شامل : کاملا موافقم، موافقم، تاحدی موافقم، نظری ندارم، تا حدی مخالفم، مخالفم و کاملا مخالفم می باشد. آزمودنی باید گزینه ای را انتخاب کند که بیشتر بیانگر احساسات و نظرات او باشد.روش نمره گذاری به شیوه لیکرتی می باشد و از سیستم 1 تا 7 پیروی می کند؛ به این ترتیب که اگر آزمودنی گزینه کاملا مخالفم را انتخاب کند نمره 1، مخالفم نمره 2، تا حدی مخالفم 3، نظری ندارم 4، تا حدی موافقم 5، موافقم6 و کاملا موافقم 7 می گیرد.
هدف : این پرسشنامه به منظور بررسی کفایت اجتماعی افراد طراحی گردیده است.
توضیحات : در پرسشنامه کفایت اجتماعی هر سؤال دارای 7 گزینه شامل : کاملا موافقم، موافقم، تاحدی موافقم، نظری ندارم، تا حدی مخالفم، مخالفم و کاملا مخالفم می باشد. آزمودنی باید گزینه ای را انتخاب کند که بیشتر بیانگر احساسات و نظرات او باشد.روش نمره گذاری به شیوه لیکرتی می باشد و از سیستم 1 تا 7 پیروی می کند؛ به این ترتیب که اگر آزمودنی گزینه کاملا مخالفم را انتخاب کند نمره 1، مخالفم نمره 2، تا حدی مخالفم 3، نظری ندارم 4، تا حدی موافقم 5، موافقم6 و کاملا موافقم 7 می گیرد.
روایی و پایایی : بیرامی و همکاران (1395)، ضريب پايايي آزمون را برای تک تک عوامل و کل پرسشنامه بالای 7/0 گزارش کردند. همچنين آنها از طریق روایی سازه و روایی همگرا روایی پرسشنامه را مورد تایید قرار دادند.
شیوه نمره گذاری : این پرسشنامه بر اساس مقیاس هفت گزینه ای لیکرت کاملا مخالف (1) تا کاملا موافق (7) تنظیم شده است.
تعریف مفهومی کفایت اجتماعی
کفایت اجتماعی عبارت است از دارا بودن مهارتها و رفتارهای اجتماعی که سبب تعامل موفقیت آمیز در موقعیت های اجتماعی متفاوت می شود و نتیجه آن نگهداری موفقیت آمیز ارتباطات و مهارت های اجتماعی است (سگرین، 2000؛ به نقل از سلیمانی و همکاران، 1395).
مدل مفهومی
ادبیات نظری کفایت اجتماعی
کفایت اجتماعی
اجتماعی شدن فرایندي است که در آن هنجارها، مهارت ها، انگیزه ها، نگرش ها و رفتارهاي فرد شکل می گیرد تا ایفاي نقش کنونی یا آتی وي در جامعه مناسب و مطلوب شناخته شود. در این فرایند، اکتساب و به کارگیري مهارت هاي اجتماعی و چگونگی برقراري ارتباط و تعامل با دیگران، یکی از مؤلفه هاي تصلی رشد اجتماعی بخصوص در بین کودکان و نوجوانان محسوب می شود. زندگی امروز به لحاظ وسعت و پیچیدگی تحولات، دگرگونی هاي سریع اجتماعی، تغییر ساختار خانواده، شبکه ي گسترده و پیچیده ي ارتباطات انسانی، گستردگی و هجوم منابع اطلاعاتی، انسانها را با چالش هاي فراوانی روبرو کرده است. این چالش ها از یک سو بر چگونگی زندگی افراد و رفتارهاي اجتماعی و فردي تأثیر می گذارد و از سوي دیگر نبود مهارتها و توانایی هاي عاطفی، روانی، اجتماعی و شناختی با آسیب پذیر کردن افراد در رویارویی با مسائل و مشکلات، آن ها را در معرض اختلالات روانی، اجتماعی و رفتاري قرار می دهد. از این رو انسان نیازمند برنامه ریزي خاصی است که او را براي غلبه بر تنش ها و مشکلات آماده کند. در جامعه ي امروز کودکان و نوجوانان باید بر دانش ها و مهارت هاي فراوانی مسلط باشند، آن ها را بی اموزند، تمرین کنند، درونی سازند، تا بتوانند به خوبی با چالش هاي فرا راه شان رویارو شوند. از این رو نیاز به اکتساب کفایت و صلاحیت هاي متناسب با سن و شرایط فردي و پرورش قابلیت هاي موجود در افراد به جهت کسب توانایی لازم به منظور طی موفقیت آمیز دوران رشد احساس می شود. کسب مهارت ها، توانایی ها و ظرفیت هایی است که، به فرد در برقراري ارتباط با خود و دیگران کمک می کند. آموزش مهارت هاي رفتاري، شناختی، هیجانی و مهارت هاي انگیزشی به فرد کمک می کند تا تصمیم مناسب را در موقعیت هاي مختلف اتخاذ نماید (پزشک، 1382 به نقل از حسینی مهر و زال بیگی، 1391). از این طریق گام مثبتی در پیشگیري از ابتلا به بیماري هاي روانی، آشفتگی هاي روحی، از هم پاشیدگی خانواده، عدم سازگاري با محیط اجتماعی و… بردارد (حسینی مهر و زالبیگی،1391).
کفایت اجتماعی و سلامت روان
رابینز و همکاران (2004) کفایت اجتماعی را به عنوان توانایی رسیدن به اهداف مشخص در تعامل اجتماعی و حفظ رابطه ی اجتماعی با دیگران در طی زمان و مکانهای مختلف تعریف کرده اند. پژوهشگران تا حدود زیادی تواناییها و سازه های مربوط به کفایت اجتماعی را با اصطلاحهای محدود و منحصر به تکلیف (برای مثال، مهارتهای حل تعارض با همسالان) تعریف کرده اند. افروز و همکاران (۱۳۹۳) به این نتیجه دست یافتند که آموزش تنظیم خلق بر خودپنداره و کفایت اجتماعی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری موثر است.
قهرمانی و همکاران (۱۳۹۳) به این نتیجه دست یافتند که آموزش خوش بینی از طریق عاملهای کفایت اجتماعی بر جنبه های مختلف زندگی آنها می تواند موثر باشد و روابط بین فردی و اجتماعی آنها را تقویت کند. کاظمی و همکاران (۱۳۹۰) به این نتیجه دست یافتند که آموزش مهارت های زندگی کفایت اجتماعی و مولفه های آن را در دانش آموزان مبتلا به اختلال ریاضی بطور معنی داری افزایش می دهد. پاتیل و همکاران (2013) نشان دادند که آموزش مهارتهای تنظیم خلق و بازسازی شناختی منجر به رشد خودپنداره و افزایش کفایت اجتماعی می شود. فلنر و همکاران (1990) با گذر از چندین سطح تحلیل درصدد برآمدند مقوله های فراگیر یا بنیادی کفایتهایی را که عناصر ذاتی رشد همه انسانها هستند، تعیین کنند.
خانواده و کفایت اجتماعی
خانواده بافتي است كه يادگيري و اجتماعي شدن در آن رخ مي دهد و مستقل از بقيه متغيرها، كيفيت و مشخصه هاي آن پيامدهاي بسيار مهمي دارد (جیبسون 2004؛ به نقل از رحیمی و همکاران؛ 1393).
توسعه اولیه کفایت اجتماعی در خانواده و با دلبستگی نوزاد به مراقب شکل می گیرد. بدین ترتیب کیفیت تعامل پدر و مادر و نوزاد تأثیر مهمی در توسعه سطح کیفیت دلبستگی است. بروکس و همکاران (2000) پیشنهاد می کند که این مهارت نه به طور طبیعی به وجود آمده و نه به طور خودکار رشد می یابد بلکه نیاز به آموزش همه جانبه توسط پدر و مادر در اوایل دوران کودکی دارد (امیریان زاده و بشارتی، 1395).
نگرش مذهبی خانواده و کفایت اجتماعی
دين به شكل خاصي در هر فرهنگ شناخته شدهايي وجود دارد. دين را ميتوان از ديدگاه آيينها، شخصيتهاي نمادين و انواع دعاها بررسي كرد. فرد ديندار به نوعي با يك منبع الهي و منبع آفرينش، كه بر زندگي بشر و امور طبيعي تأثير دارد، ارتباط برقرار ميكند. ويليام جميز در كتاب «دين و روان» چنين ميگويد : دين عبارت است از : اعتقاد به اين كه نظم نامرئي در چيزهاي اين جهان است و بهترين كار اين است كه، خود را با اين نظم هماهنگي دهيم. و يا احساسات و اعمال و تجارب انسان در خلوت با آن چه كه آن را خدا ميداند. همچنين دين يك واقعيت مشخص عيني است كه مورخان آن را مطالعه ميكنند (کاظمیان و هنرمند، 1388).
يكي از موارد مؤثر بر کفایت اجتماعی، كه به عنوان حمايت كننده عاطفي و وسيلهايي براي تفسير مثبت رويدادهاي زندگي ميباشد، نگرش ديني است. افراد با گرايش ديني و اين عقيده كه در جهان مقصد والايي وجود دارد، ميتوانند کفایت اجتماعی خود را ارتقا بخشند (فیاض و همکاران، 1394). به طور كلي، نظريهپردازان ديگري وجود دارند كه راه رسيدن به کفایت اجتماعی را در پرتو توجه به ارزشها و هدفهاي معنوي، نيازهاي بنيادي، معنادار بودن و هدف مندي زندگي، عشق و علايق ديني و الهي ميدانند. شواهد تجربي فراواني وجود دارد كه حاكي از رابطه مثبت معنادار بين نگرش ديني، و کفایت اجتماعی ميباشد. (شیبانی،1395).
کفایت اجتماعی و مدرسه
ویگوتسکی در نظریه منطقه تقریبی رشد عنوان می کند که یادگیرنده می تواند بعضی از تکالیف را بدون کمک معلم و با تکیه بر توانایی هاي خود انجام دهد. اما حد بالایی هم وجود دارد که یادگیرنده می تواند با کمک معلم به آن دست یابد. معلم در روش ویگوتسکی ابتدا قدم به قدم به کودك بازخورد می دهد تا جایی که کودك بتواند به طور مستقل مهارت یا تکلیف را انجام دهد. این توضیحات را می توان براي یادگیري کفایت اجتماعی نیز به کار برد. یعنی بزرگسالان از طریق دادن بازخودهاي متناسب با کودك بستر لازم براي رشد و شکوفایی هرچه بیشتر کودك فرآهم می آورند (فیاض و همکاران، 1394).
بندورا (1986) در نظریه خود از یادگیري اجتماعی و شناخت اجتماعی به سه دسته از تأثیرات در حال رشد کفایت اجتماعی اشاره می کند :
1-رفتارهاي کودکان و نوجوانان در خانه
2-عوامل شناختی مانند انتظارات خود دانش آموز از موفقیت
3-عوامل اجتماعی مانند کلاس، مدرسه، جامعه
در مدل بندورا این سه حیطه تحت تأثیر یکدیگرند. به این معنا که اگر کودك در کلاس بازخوردهاي مناسب در مورد خود و توانایی هایش از دیگران دریافت کند، در کفایت اجتماعی وي مؤثر است (السون و هرگنهان، 1389). کفایت اجتماعی یک جنبه مهم از رشد اجتماعی است. در پژوهش برت و رویسمن (2010) نشان داده شده است که با بررسی جنبه هاي مختلف عملکرد آن در دوران کودکی نتایج بعد از آن مانند عملکرد در مدرسه و دانشگاه و عملکرد شغلی را پیش بینی کرد (بیاتی و همکاران، 1395).
کفایت اجتماعی و بزهکاری
بزهکاری به عنوان پدیدهای قانونی تعریف می شود و رفتارهای بزهکارانه به مجموعهای از رفتارها اشاره دارد که برخلاف قوانین وضع شده و هنجارها است و به جامعه و دیگران آسیب می رساند. بزهکاری کودکان و نوجوانان به عنوان یک اختلال رفتاری و اجتماعی، از دیرباز در جوامع مختلف مورد توجه صاحب نظران علوم اجتماعی، روانشناسی و متخصصین تعلیم و تربیت بوده است و جامعه شناسان این پدیده را به عنوان یک مسئله اجتماعی (که نظم جامعه را تهدید می کند) پذیرفته اند.
بزهکاری واژه وسیعی است که طیفی از رفتارهایی را مشخص می کند که از درگیری در جرمهای اجتماعی شروع می شوند (مثل فرار کردن، نقص مقررات حکومت نظامی، فرار از مدرسه و مصرف الکل) و تا کارهای وحشیانه و جنایی ادامه دارند (مثل مصرف با توزیع مواد غیرقانونی، تخریب و ورود غیرقانونی به حریم دیگران، دزدی و تجاوز)، مجرمان نوجوان چالشهای متنوعی را تجربه می کنند، مثل سوء مصرف مواد، ناتوانی های یادگیری و یا مشکلات روانی، خشونت خانواده، قربانی شدن و عضویت در گروهها و دسته های جنایت گران (آقاجانی و همکاران، 1391).
یکی از پیامدهایی که بزهکاری می تواند با خود به همراه داشته باشد، پرخاشگری نسبت به اطرافیان می باشد. نظر به اینکه نوجوانی دوره عبور از کودکی به بزرگسالی و تحول در عواطف و احساسات است. به طوری که استرس، اضطراب، افسـردگی و پرخاشگری در نوجوانان دیده می شود (کلیکمن، ترجمه رضایی، 1394).
پرخاشگری مفهوم بسیار پیچیده ای است که از یک سو تحت تأثیر عوامل موقعیتی و روانشناختی و از سوی دیگر تحت تأثیر عوامل ژنتیکی می باشد. روانشناسان اجتماعی عمل پرخاشگری را رفتار آگاهانه ای میدانند که هدفش اعمال درد و رنج جسمانی یا روانی می باشد، گروهی از متخصصین سلامت روانی در آمریکا با مطالعه ۵۴۱ نوجوان ۱۳ تا ۱۸ ساله مجرم دریافتند که میزان مشکلات درونی سازی از جمله افسردگی و شکایات جسمانی و مشکلات بیرونی سازی از جمله پرخاشگری و بزهکاری در این نوجوانان دو برابر سایر نوجوانان است، پرخاشگری نوجوانان بزهکار تحت تأثیر عوامل مختلف فردی و اجتماعی از قبیل راهبردهای حل مسئله و مهارتهای ارتباطی قرار دارد (کلیکمن، ترجمه رضایی، 1394).
یکی دیگر از عوامل مؤثر بر پرخاشگری نوجوان بزهکار بهبود کفایت اجتماعی می باشد. پرخاشگری و رفتار پرخاشگرانه آثار نامطلوبی بر حالت درونی افراد و به پیرو آن بر روابط بین فردی می گذارد، از طرفی توانایی در برقرار کردن مهارتهای ارتباطی مؤثر با دیگران، باعث رشد مطلوب و شکوفایی شخصیت می شود. بهبود مهارتهای ارتباطی در افراد توانمندیهای روانی و اجتماعی را در آنان ایجاد می کند که در بهبود خشم و کاهش آن مؤثر است. بررسیها نشان داده خشم مهار نشده، ارتباطات بین فردی را با خطر جدی رو به رو می سازد و می تواند افراد را از کارکرد بهینه باز دارد (واحدی و فتحی، 1385).
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.